Areaair·ee·uh
- حقوقی
به معنی منطقه
بخش یا فضای خاصی از یک مکان.
- مثال
- This area falls under federal jurisdiction.
- ترجمه
- این منطقه تحت صلاحیت فدرال قرار می‌گیرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Fortunatefor·chuh·nit
- حقوقی
به معنی خوش شانس
در شرایط خوشایند و مساعد قرار گرفتن.
- مثال
- It is fortunate to have a reliable legal advisor during litigation.
- ترجمه
- خوش‌شانس است که در طول دعاوی حقوقی مشاور قانونی قابل اعتمادی داشته باشیم.
Scarceskairs
- حقوقی
به معنی کمیاب
چیزی که به سختی یافت می‌شود.
- مثال
- Access to justice is scarce in some rural areas.
- ترجمه
- دسترسی به عدالت در برخی مناطق روستایی کم است.
Advantagead·van·tij
- حقوقی
به معنی مزیت
فایده یا برتری نسبت به دیگران.
- مثال
- The new law provides a significant advantage to small businesses.
- ترجمه
- قانون جدید مزیت قابل توجهی به کسب‌وکارهای کوچک می‌دهد.
Spoonspoon
- عمومی
به معنی قاشق
ابزاری برای خوردن مایعات یا غذای نرم.
- مثال
- He ate his soup with a spoon.
- ترجمه
- او سوپش را با قاشق خورد.
Planepleyn
- عمومی
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی.
- مثال
- The plane landed safely.
- ترجمه
- هواپیما با ایمنی فرود آمد.
Foodfood
- عمومی
به معنی غذا
مواد خوراکی برای تغذیه.
- مثال
- They shared their food with friends.
- ترجمه
- آن‌ها غذایشان را با دوستان تقسیم کردند.