Implicitim·pli·kit

حقوقی

به معنی ضمنی

چیزی که به وضوح بیان نشده اما در مفهوم نهفته است.

مثال: There are implicit assumptions in every legal agreement.
ترجمه: در هر توافق حقوقی فرضیات ضمنی وجود دارد.

کلمه Implicit و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Inconsistencyin·kuhn·sih·sten·see
- حقوقی
به معنی ناسازگاری
عدم هماهنگی یا تطابق.
مثال
There was an inconsistency in the witness’s statement.
ترجمه
در اظهارات شاهد یک ناهماهنگی وجود داشت.
Waywey
- عمومی
به معنی راه
مسیر یا روش انجام چیزی.
مثال
She found a new way to solve the problem.
ترجمه
او راه جدیدی برای حل مشکل پیدا کرد.
Avoiduh·void
- حقوقی
به معنی اجتناب کردن
اجتناب از انجام یک عمل یا فعالیت.
مثال
It is wise to avoid any actions that could lead to litigation.
ترجمه
عاقلانه است که از هر اقداماتی که می‌تواند منجر به دعاوی شود، خودداری کنید.
Testimonytes·tuh·moh·nee
- حقوقی
به معنی شهادت
اظهاراتی که یک شاهد ارائه می‌دهد.
مثال
The testimony of witnesses is critical to the case.
ترجمه
شهادت شهود برای پرونده بسیار حیاتی است.
Appropriationuh·proh·pree·ay·shuhn
- حقوقی
به معنی اختصاص
اختصاص دادن چیزی برای استفاده خاص.
مثال
The appropriation of funds must be approved by the board.
ترجمه
اختصاص بودجه باید توسط هیئت تأیید شود.
Bottlebot·l
- عمومی
به معنی بطری
ظرفی برای نگهداری مایعات.
مثال
She filled the bottle with water.
ترجمه
او بطری را با آب پر کرد.