Fruitfroot
- عمومی
به معنی میوه
بخشی از گیاه که خوراکی و معمولاً شیرین است.
- مثال
- He ate some fruit for a snack.
- ترجمه
- او برای میان‌وعده میوه خورد.
کلمه Fruit و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Popularpah·pyoo·ler
- حقوقی
به معنی محبوب
چیزی که میان عموم مردم مورد علاقه است.
- مثال
- The new policy became popular among small business owners.
- ترجمه
- سیاست جدید در میان صاحبان کسب‌وکارهای کوچک محبوب شد.
Marketmar·kit
- عمومی
به معنی بازار
محلی برای خرید و فروش کالا.
- مثال
- They went to the market to buy fruit.
- ترجمه
- آن‌ها برای خرید میوه به بازار رفتند.
Reassertree·uh·sert
- حقوقی
به معنی بازآوری
احیای دوباره چیزی که از بین رفته است.
- مثال
- The prosecutor reasserted the charges during the hearing.
- ترجمه
- دادستان در جلسه دادرسی اتهامات را مجدداً تأیید کرد.
Placeplays
- عمومی
به معنی مکان
نقطه یا منطقه‌ای خاص.
- مثال
- This is a nice place to relax.
- ترجمه
- اینجا مکان خوبی برای استراحت است.
Costkawst
- حقوقی
به معنی هزینه
مبلغ یا بهایی که باید پرداخت شود.
- مثال
- The cost of litigation can be quite high.
- ترجمه
- هزینه‌های دادرسی می‌تواند بسیار زیاد باشد.
Islandeye·land
- عمومی
به معنی جزیره
قطعه زمین احاطه‌شده توسط آب.
- مثال
- They visited a beautiful island.
- ترجمه
- آن‌ها از یک جزیره زیبا بازدید کردند.