Identifyahy·den·tify
- حقوقی
به معنی شناسایی
تشخیص یا شناخت یک شخص، شیء یا وضعیت.
- مثال
- We must identify the key issues in this case.
- ترجمه
- ما باید مسائل کلیدی در این پرونده را شناسایی کنیم.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Divergedih·vurj
- حقوقی
به معنی انحراف
جدا شدن از مسیر اصلی یا اختلاف مسیر.
- مثال
- As the case progressed, the arguments began to diverge significantly.
- ترجمه
- با پیشرفت پرونده، استدلال‌ها به‌طور قابل توجهی منحرف شدند.
Landmarkland·mark
- حقوقی
به معنی نقطه عطف، سرنوشت‌ساز
نقطه‌ای که در آن یک تغییر یا پیشرفت قابل توجهی رخ می‌دهد.
- مثال
- The case became a landmark decision that changed the legal landscape.
- ترجمه
- این پرونده به یک تصمیم نقطه عطف تبدیل شد که منظر حقوقی را تغییر داد.
Contractkon·trakt
- حقوقی
به معنی قرارداد الزام‌آور
توافقی بین دو یا چند طرف که الزام‌آور است.
- مثال
- The contract was signed by both parties last week.
- ترجمه
- قرارداد هفته گذشته توسط هر دو طرف امضا شد.
Lienleen
- حقوقی
به معنی حق توقیف
حقی که به طلبکار برای نگهداری یا فروش دارایی بدهکار داده می‌شود.
- مثال
- The bank placed a lien on the property due to unpaid debts.
- ترجمه
- بانک به دلیل بدهی‌های پرداخت‌نشده بر روی ملک حق تصرف قرار داد.
Inadmissiblein·ad·muh·suh·buhl
- حقوقی
به معنی قابل قبول نیست
شواهدی که در دادگاه پذیرفته نمی‌شوند.
- مثال
- The judge ruled that the evidence was inadmissible in court.
- ترجمه
- قاضی حکم داد که شواهد در دادگاه غیرقابل قبول است.
Strikestrajk
- حقوقی
به معنی ضربه
عمل وارد کردن ضربه یا اقدام ناگهانی.
- مثال
- The judge decided to strike the irrelevant evidence from the record.
- ترجمه
- قاضی تصمیم گرفت شواهد غیر مرتبط را از پرونده حذف کند.