Waterwaa·ter
- عمومی
به معنی آب
مایعی ضروری برای حیات.
- مثال
- He poured water into the glass.
- ترجمه
- او آب را در لیوان ریخت.
کلمه Water و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی آب
مایعی ضروری برای حیات.
کلمه Water و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی کارکردی
مرتبط با عملکرد یا کاربرد.
به معنی بازنگری
اصلاح یا تجدیدنظر روی چیزی.
به معنی مجذوب کردن
شیفته یا گرفتار کردن کسی به چیزی.
به معنی انجام دادن تعهد
برآوردن یا انجام تعهدات یا مسئولیتها.
به معنی روز
بخشی از زمان که نور خورشید وجود دارد.
به معنی انحراف
جدا شدن از مسیر اصلی یا اختلاف مسیر.