Expressionek·spre·shn
- حقوقی
به معنی بیان
روش یا شیوه انتقال احساس یا تفکر.
- مثال
- Freedom of expression is protected under the constitution.
- ترجمه
- آزادی بیان تحت قانون اساسی محافظت می‌شود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Brotherbruth·er
- عمومی
به معنی برادر
مردی که هم‌خون یا نزدیک به شماست.
- مثال
- My brother helped me with homework.
- ترجمه
- برادرم در تکالیف به من کمک کرد.
Habeas Corpushey·bee·uhs kor·puhs
- حقوقی
به معنی حق آزادی از بازداشت غیرقانونی
حکم دادگاه برای ارائه فرد بازداشتی در دادگاه.
- مثال
- Habeas Corpus ensures a person cannot be detained unlawfully without trial.
- ترجمه
- حبس‌کورپوس تضمین می‌کند که شخصی به‌صورت غیرقانونی بدون محاکمه بازداشت نشود.
Bailmentbayl·muhnt
- حقوقی
به معنی امانت
قراردادی که طی آن یک کالا برای نگهداری به دیگری سپرده می‌شود.
- مثال
- The bailment agreement outlined the conditions for storing goods.
- ترجمه
- قرارداد نگهداری کالاها شرایط مشخصی را تعیین کرده بود.
Ongoingon·goh·ing
- حقوقی
به معنی در حال انجام
چیزی که هنوز ادامه دارد.
- مثال
- The ongoing investigation revealed more evidence than expected.
- ترجمه
- تحقیقات در حال انجام شواهد بیشتری از آنچه انتظار می‌رفت فاش کرد.
Crykry
- عمومی
به معنی گریه کردن
بیان غم یا درد با اشک.
- مثال
- She cried after watching a sad movie.
- ترجمه
- او پس از تماشای یک فیلم غم‌انگیز گریه کرد.
Zoozoo
- عمومی
به معنی باغ‌وحش
محلی برای نگهداری و نمایش حیوانات.
- مثال
- They visited the zoo with their class.
- ترجمه
- آن‌ها با کلاسشان از باغ‌وحش بازدید کردند.