Groundgrownd
- عمومی
به معنی زمین
سطحی که روی آن راه میرویم.
- مثال
- He sat on the ground to rest.
- ترجمه
- او برای استراحت روی زمین نشست.
به معنی زمین
سطحی که روی آن راه میرویم.
به معنی مجادله یا اختلاف
رقابت یا اختلافنظر بین طرفین.
به معنی ماهی
موجودی که در آب زندگی میکند.
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
به معنی ساحل
منطقه شنی کنار دریا یا دریاچه.
به معنی فرض
نتیجهگیری مقدماتی بر اساس شواهد.
به معنی اتحاد
عمل یکی کردن یا متحد شدن.