Kitchenkit·chn
- عمومی
به معنی آشپزخانه
محلی برای پختوپز.
- مثال
- They remodeled the kitchen.
- ترجمه
- آنها آشپزخانه را بازسازی کردند.
به معنی آشپزخانه
محلی برای پختوپز.
به معنی لیوان
ظرفی شفاف برای نوشیدن.
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
به معنی خانواده
گروهی از افراد با پیوند خونی یا عاطفی.
به معنی بهطور مکرر
به معنای اینکه چیزی به طور مکرر و مداوم اتفاق میافتد.
به معنی وابسته بودن به
اتکا یا اعتماد به چیزی.
به معنی سازمان
گروهی که برای اهداف مشخصی کار میکند.