Grievancegree·vuhns
- حقوقی
به معنی شکایت
ادعای ناراحتی یا ضرر توسط یک طرف.
- مثال
- The employee filed a grievance against the company for unfair treatment.
- ترجمه
- کارمند شکایتی علیه شرکت به دلیل رفتار ناعادلانه ثبت کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Flowerflow·er
- عمومی
به معنی گل
بخشی از گیاه با رنگ و عطر.
- مثال
- She planted flowers in the garden.
- ترجمه
- او در باغ گل کاشت.
Ignoranceig·nuh·runs
- حقوقی
به معنی نادانی
عدم دانش یا آگاهی درباره یک موضوع.
- مثال
- Ignorance of the law is not an acceptable defense in court.
- ترجمه
- بی‌اطلاعی از قانون دفاع قابل قبولی در دادگاه نیست.
Convertkuhn·vurt
- حقوقی
به معنی تبدیل کردن
تغییر وضعیت یا شکل چیزی به چیزی دیگر.
- مثال
- The contract allows the buyer to convert the payment method.
- ترجمه
- قرارداد به خریدار اجازه می‌دهد روش پرداخت را تغییر دهد.
Multistatemuhl·ti·steyt
- حقوقی
به معنی چندایالتی
مربوط به چندین ایالت یا حوزه قضایی مختلف.
- مثال
- This case involves multistate legal issues.
- ترجمه
- این پرونده شامل مسائل حقوقی چند ایالتی است.
Alternativeawl·tuhr·nuh·tiv
- حقوقی
به معنی جایگزین
گزینه‌ای دیگر به‌جای چیزی.
- مثال
- Arbitration was chosen as an alternative to court litigation.
- ترجمه
- برای جایگزینی دادرسی، داوری انتخاب شد.
Jarjaar
- عمومی
به معنی کوزه
ظرفی برای نگهداری مواد.
- مثال
- She kept cookies in a jar.
- ترجمه
- او کلوچه‌ها را در کوزه نگه داشت.