Flowerflow·er
- عمومی
به معنی گل
بخشی از گیاه با رنگ و عطر.
- مثال
- She planted flowers in the garden.
- ترجمه
- او در باغ گل کاشت.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Covenantkuh·vuh·nuhnt
- حقوقی
به معنی پیمان
توافق‌نامه‌ای الزام‌آور میان طرفین.
- مثال
- The covenant required the tenant to maintain the property.
- ترجمه
- عهدنامه مستاجر را ملزم به حفظ ملک می‌کرد.
Franchisefran·chaiz
- حقوقی
به معنی امتیاز
مجوزی که به یک شخص برای استفاده از برند و سیستم یک شرکت داده می‌شود.
- مثال
- A franchise agreement allows one party to use another’s business model and brand.
- ترجمه
- قرارداد فرانچایز به یک طرف اجازه می‌دهد که از مدل کسب‌وکار و برند طرف دیگر استفاده کند.
Parcelpar·suhl
- حقوقی
به معنی بسته
محموله یا بسته‌بندی کالا.
- مثال
- Each parcel of evidence must be carefully examined.
- ترجمه
- هر بسته شواهد باید به دقت بررسی شود.
Legislaturelej·is·ley·cher
- حقوقی
به معنی مجلس
نهادی که قوانین را وضع می‌کند.
- مثال
- The legislature passed a bill to reform tax laws.
- ترجمه
- قوه مقننه لایحه‌ای برای اصلاح قوانین مالیاتی تصویب کرد.
Photofoh·toh
- عمومی
به معنی عکس
تصویری ثبت‌شده با دوربین.
- مثال
- She took a photo of the flowers.
- ترجمه
- او از گل‌ها عکس گرفت.
Escrowes·kroh
- حقوقی
به معنی سپرده
حساب یا قراردادی که در آن وجه یا اسناد نگهداری می‌شود تا شرایطی محقق شوند.
- مثال
- The funds were held in escrow until the contract was completed.
- ترجمه
- وجوه در حساب امانی نگهداری شد تا قرارداد تکمیل شود.