Chairchair
- عمومی
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
- مثال
- He sat on a wooden chair.
- ترجمه
- او روی یک صندلی چوبی نشست.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
به معنی روبهرو شدن
مواجهه مستقیم با یک مشکل یا چالش.
به معنی حق ارتفاق
حقی که به صاحب ملکی اجازه استفاده محدود از ملک دیگری را میدهد.
به معنی نوشیدن
مصرف مایعات برای رفع تشنگی.
به معنی موج
حرکت نوسانی آب یا هوا.
به معنی تحسین
احساس احترام یا علاقه به کسی یا چیزی.
به معنی اشاره کردن
ارجاع دادن یا ذکر چیزی.