Chairchair
- عمومی
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
- مثال
- He sat on a wooden chair.
- ترجمه
- او روی یک صندلی چوبی نشست.
کلمه Chair و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
کلمه Chair و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی آسانسور
دستگاهی برای جابهجایی بین طبقات.
به معنی حیوان
موجود زندهای که حرکت میکند و غذا میخورد.
به معنی محکوم کردن
محکوم کردن یک عمل یا رفتار به دلیل غیرقانونی یا غیراخلاقی بودن.
به معنی بهویژه
بهصورت برجسته یا خاص.
به معنی عصر
بخش پایانی روز قبل از شب.
به معنی توافق
توافق یا معامله بین طرفین.