Chairchair
- عمومی
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
- مثال
- He sat on a wooden chair.
- ترجمه
- او روی یک صندلی چوبی نشست.
کلمه Chair و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
کلمه Chair و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی نوشتن
ثبت کلمات یا افکار روی کاغذ.
به معنی دفتر
محلی برای کار اداری.
به معنی جعبه
ظرفی با دیوارههای محکم.
به معنی نوزاد
کودک تازه متولدشده.
به معنی استفاده از قدرتها
استفاده از اختیارات یا قدرتهایی که به یک مقام یا نهاد داده شده است.
به معنی قسم خورده
تعهد رسمی برای انجام یا رعایت چیزی.