Expediteek·spuh·dahyt
- حقوقی
به معنی تسریع کردن
تسریع در انجام فرآیندها یا فعالیتها.
- مثال
- We need to expedite the process to reach a timely resolution.
- ترجمه
- ما باید روند را تسریع کنیم تا به یک نتیجه به موقع برسیم.
به معنی تسریع کردن
تسریع در انجام فرآیندها یا فعالیتها.
به معنی روش
شیوه یا طریقه انجام کاری.
به معنی بازی
فعالیتی برای سرگرمی یا لذت.
به معنی رضایت
اجازهای که به یک عمل یا رفتار داده میشود.
به معنی دوچرخه
وسیله نقلیه دوچرخ با پدال.
به معنی معامله به مثل
تعاملی که بر پایه توازن و عدالت است.
به معنی ارزیابی
سنجش یا تخمین ارزش یا شرایط چیزی.