Equivalenti·kwiv·uh·luhnt
- حقوقی
به معنی معادل
چیزی که برابر یا هم‌ارزش با چیز دیگری است.
- مثال
- The equivalent clause in this agreement is less restrictive.
- ترجمه
- بند معادل در این قرارداد کمتر محدودکننده است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Annexan·eks
- حقوقی
به معنی پیوست
سندی که به قرارداد یا توافقنامه اضافه می‌شود.
- مثال
- The document included an annex outlining additional terms.
- ترجمه
- سند شامل ضمیمه‌ای بود که شرایط اضافی را مشخص می‌کرد.
Authoraw·thor
- حقوقی
به معنی مولف یا نویسنده
فردی که اثری را نوشته یا خلق کرده است.
- مثال
- The author of the legal document was commended for clarity.
- ترجمه
- نویسنده سند حقوقی به دلیل شفافیت تقدیر شد.
Unificationyoo·nuh·fi·kay·shuhn
- حقوقی
به معنی اتحاد
عمل یکی کردن یا متحد شدن.
- مثال
- The unification of laws across states can simplify legal processes.
- ترجمه
- یکپارچگی قوانین در ایالت‌ها می‌تواند فرآیندهای قانونی را ساده‌تر کند.
Restrainri·strain
- حقوقی
به معنی محدود کردن
جلوگیری از انجام یا کنترل چیزی.
- مثال
- The court may restrain a party from taking further action.
- ترجمه
- دادگاه ممکن است از یک طرف بخواهد که از انجام اقدام بیشتر خودداری کند.
Birdburd
- عمومی
به معنی پرنده
موجودی با پر و بال که پرواز می‌کند.
- مثال
- A bird was singing in the tree.
- ترجمه
- پرنده‌ای در درخت آواز می‌خواند.
Wordwurd
- عمومی
به معنی کلمه
واحدی از زبان برای بیان معنا.
- مثال
- She couldn’t find the right word.
- ترجمه
- او نتوانست کلمه مناسب را پیدا کند.