Eggeg
- عمومی
به معنی تخممرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
- مثال
- He fried an egg for breakfast.
- ترجمه
- او برای صبحانه تخممرغ سرخ کرد.
کلمه Egg و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی تخممرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
کلمه Egg و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی هفته
دورهای هفتروزه در تقویم.
به معنی چندایالتی
مربوط به چندین ایالت یا حوزه قضایی مختلف.
به معنی محکوم کردن
محکوم کردن یک عمل یا رفتار به دلیل غیرقانونی یا غیراخلاقی بودن.
به معنی استفاده از قدرتها
استفاده از اختیارات یا قدرتهایی که به یک مقام یا نهاد داده شده است.
به معنی پسر
کودک یا جوان مذکر.
به معنی پرچم
پارچهای با نماد یک کشور یا گروه.