Eggeg
- عمومی
به معنی تخممرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
- مثال
- He fried an egg for breakfast.
- ترجمه
- او برای صبحانه تخممرغ سرخ کرد.
کلمه Egg و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی تخممرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
کلمه Egg و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی سگ
حیوان خانگی وفادار و دوستداشتنی.
به معنی زمین
سیارهای که محل زندگی انسانهاست.
به معنی محاسبه کردن
تعیین مقدار یا ارزش چیزی.
به معنی اجباری
چیزی که الزامی یا ناگزیر است.
به معنی حبس
نگهداشتن فرد در بازداشتگاه بهعنوان مجازات.
به معنی بیمارستان
محلی برای درمان بیماران.