Elementel·uh·muhnt
- حقوقی
به معنی عنصر
جزئی از یک کل.
- مثال
- Every case must contain the key element of evidence.
- ترجمه
- هر پرونده باید حاوی عنصر کلیدی شواهد باشد.
کلمه Element و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی عنصر
جزئی از یک کل.
کلمه Element و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی محترم
کسی که مورد احترام است.
به معنی میانجیگری
حل و فصل اختلافات با کمک یک میانجی بیطرف.
به معنی داور
فردی که در اختلاف به عنوان قاضی بیطرف عمل میکند.
به معنی انتقال
واگذاری حق یا مسئولیت به دیگری.
به معنی هدیه
چیزی که به دیگری اهدا میشود.
به معنی ورشکستگی
وضعیتی که در آن یک فرد یا شرکت قادر به پرداخت بدهیها نیست.