Mediationmee·dee·ay·shn
- حقوقی
به معنی میانجیگری
حل و فصل اختلافات با کمک یک میانجی بیطرف.
- مثال
- The parties decided to resolve their conflict through mediation.
- ترجمه
- طرفین تصمیم گرفتند که اختلاف خود را از طریق میانجیگری حل کنند.
به معنی میانجیگری
حل و فصل اختلافات با کمک یک میانجی بیطرف.
به معنی شغل
فعالیت یا حرفهای که فرد انجام میدهد.
به معنی وثیقه
دارایی ارائهشده برای تضمین بازپرداخت وام.
به معنی حبس
نگهداشتن فرد در بازداشتگاه بهعنوان مجازات.
به معنی محکم
با قدرت و ثبات.
به معنی حلقه
شیء دایرهای برای انگشت یا تزئین.
به معنی کارخانه
محلی برای تولید کالاها.