Multistatemuhl·ti·steyt
- حقوقی
به معنی چندایالتی
مربوط به چندین ایالت یا حوزه قضایی مختلف.
- مثال
- This case involves multistate legal issues.
- ترجمه
- این پرونده شامل مسائل حقوقی چند ایالتی است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Hold Harmlesshohld har·muh·luhs
- حقوقی
به معنی تعهد عدم مسئولیت
تعهدی که یک طرف را از ضرر یا مسئولیت محافظت می‌کند.
- مثال
- The contractor agreed to hold harmless the property owner for any damages.
- ترجمه
- پیمانکار توافق کرد که مالک ملک را از هرگونه خسارت مصون بدارد.
Habeas Corpushey·bee·uhs kor·puhs
- حقوقی
به معنی حق آزادی از بازداشت غیرقانونی
حکم دادگاه برای ارائه فرد بازداشتی در دادگاه.
- مثال
- Habeas Corpus ensures a person cannot be detained unlawfully without trial.
- ترجمه
- حبس‌کورپوس تضمین می‌کند که شخصی به‌صورت غیرقانونی بدون محاکمه بازداشت نشود.
Conductkuhn·duhkt
- حقوقی
به معنی هدایت کردن یا انجام دادن
مدیریت یا اجرای یک فعالیت.
- مثال
- The lawyer’s conduct in court was professional.
- ترجمه
- رفتار وکیل در دادگاه حرفه‌ای بود.
Candlekan·dl
- عمومی
به معنی شمع
منبع نور از موم و فتیله.
- مثال
- She lit a candle in the dark.
- ترجمه
- او در تاریکی شمعی روشن کرد.
Colorkul·er
- عمومی
به معنی رنگ
ویژگی بصری اشیا مانند قرمز یا آبی.
- مثال
- Her favorite color is blue.
- ترجمه
- رنگ مورد علاقه‌اش آبی است.
Eggeg
- عمومی
به معنی تخم‌مرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
- مثال
- He fried an egg for breakfast.
- ترجمه
- او برای صبحانه تخم‌مرغ سرخ کرد.