Divisiondih·vizh·n
- حقوقی
به معنی تقسیم
جداسازی یا توزیع چیزی.
- مثال
- The division of assets was handled through mediation.
- ترجمه
- تقسیم اموال از طریق میانجیگری انجام شد.
کلمه Division و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی تقسیم
جداسازی یا توزیع چیزی.
کلمه Division و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی رنگ
مادهای برای رنگآمیزی سطوح.
به معنی اولیه
نخستین یا اصلیترین چیزی که در نظر گرفته میشود.
به معنی عادلانه
بر اساس انصاف و عدالت.
به معنی پیچیدگی یا پیشرفت
توسعه یا پیچیدگی در تفکر، طراحی یا مهارت.
به معنی کمیاب
چیزی که به سختی یافت میشود.
به معنی در غیر این صورت
بیانگر این است که در غیر این صورت، شرایط متفاوت خواهد بود.