Dischargedis·chahrj
- حقوقی
به معنی خارج کردن
رهایی از تعهد یا مسئولیت.
- مثال
- The court may discharge the defendant if the charges are dropped.
- ترجمه
- دادگاه ممکن است متهم را در صورت رد اتهامات آزاد کند.
به معنی خارج کردن
رهایی از تعهد یا مسئولیت.
به معنی چندایالتی
مربوط به چندین ایالت یا حوزه قضایی مختلف.
به معنی اتحاد
عمل یکی کردن یا متحد شدن.
به معنی جلوگیری کردن
مانع وقوع یک اتفاق شدن.
به معنی درخت
گیاهی با ساقه بلند و شاخهها.
به معنی اجتناب کردن
اجتناب از انجام یک عمل یا فعالیت.
به معنی قراردادی
مربوط به توافقات قانونی.