Foodfood
- عمومی
به معنی غذا
مواد خوراکی برای تغذیه.
- مثال
- They shared their food with friends.
- ترجمه
- آنها غذایشان را با دوستان تقسیم کردند.
کلمه Food و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی غذا
مواد خوراکی برای تغذیه.
کلمه Food و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی حفظ کردن
عمل نگهداری و حفظ چیزی برای استفاده در آینده.
به معنی سهلانگاری
عدم رعایت احتیاطهای متعارف که باعث ضرر به دیگران شود.
به معنی مدت
مدت زمانی که یک فعالیت یا وضعیت ادامه دارد.
به معنی بیطرف
بدون تعصب یا جانبداری.
به معنی مرد
انسان بالغ مذکر.
به معنی ناراحت
احساس غم یا اندوه.