Ignoranceig·nuh·runs
- حقوقی
به معنی نادانی
عدم دانش یا آگاهی درباره یک موضوع.
- مثال
- Ignorance of the law is not an acceptable defense in court.
- ترجمه
- بی‌اطلاعی از قانون دفاع قابل قبولی در دادگاه نیست.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Frameworkfrey·mwork
- حقوقی
به معنی چارچوب
ساختار یا قالبی برای طرح یا برنامه.
- مثال
- The framework of the law was established decades ago.
- ترجمه
- چهارچوب قانون چندین دهه پیش تعیین شد.
Attainmentuh·teyn·muhnt
- حقوقی
به معنی دستیابی
فرایند رسیدن به هدف یا نتیجه.
- مثال
- The attainment of justice is the ultimate goal of the legal system.
- ترجمه
- دستیابی به عدالت هدف نهایی سیستم حقوقی است.
Breachbreech
- حقوقی
به معنی نقض تعهد
عمل یا ترک عملی که خلاف یک تعهد قراردادی یا قانونی است.
- مثال
- Delaying payment is a breach of the agreed terms.
- ترجمه
- تاخیر در پرداخت نقض مفاد توافق‌شده است.
Horsehors
- عمومی
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
- مثال
- She rode a horse in the field.
- ترجمه
- او در دشت اسب‌سواری کرد.
Convertkuhn·vurt
- حقوقی
به معنی تبدیل کردن
تغییر وضعیت یا شکل چیزی به چیزی دیگر.
- مثال
- The contract allows the buyer to convert the payment method.
- ترجمه
- قرارداد به خریدار اجازه می‌دهد روش پرداخت را تغییر دهد.
Predictpri·dikt
- حقوقی
به معنی پیش‌بینی
تخمین یا پیش‌بینی چیزی در آینده.
- مثال
- We can predict the outcome based on past cases.
- ترجمه
- ما می‌توانیم بر اساس پرونده‌های گذشته پیش‌بینی کنیم.