Burstburst
- حقوقی
به معنی انفجار
ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
- مثال
- A burst of new cases can overwhelm the court system.
- ترجمه
- یک انفجار از پروندههای جدید میتواند سیستم دادگاه را تحت فشار قرار دهد.
به معنی انفجار
ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
به معنی حفظ کردن
عمل نگهداری و حفظ چیزی برای استفاده در آینده.
به معنی کلید
وسیلهای برای باز کردن قفل.
به معنی قطعی
نهایی و غیرقابل تردید.
به معنی طرح
برنامه یا نقشهای برای رسیدن به هدف.
به معنی طرف عملی
طرفی که در یک اقدام یا قرارداد مشارکت دارد.
به معنی فرار کردن
رهایی از وضعیت یا مسئولیت خاص.