Airplaneair·pleyn
- عمومی
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی برای سفر.
- مثال
- The airplane flew over the mountains.
- ترجمه
- هواپیما بالای کوهها پرواز کرد.
کلمه Airplane و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی برای سفر.
کلمه Airplane و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی دادستان کل
بالاترین مقام در میان دادستانها، که بر کل فرآیند دادستانی نظارت میکند.
به معنی تعهد کردن
قبول کردن انجام یک مسئولیت یا وظیفه.
به معنی لیوان
ظرفی شفاف برای نوشیدن.
به معنی روشن کردن
آگاه کردن یا توضیح چیزی برای دیگران.
به معنی ضد انحصار
قوانینی که به محدود کردن انحصارهای تجاری میپردازند.
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.