Dayday
- عمومی
به معنی روز
بخشی از زمان که نور خورشید وجود دارد.
- مثال
- It was a sunny day.
- ترجمه
- روز آفتابی بود.
کلمه Day و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی روز
بخشی از زمان که نور خورشید وجود دارد.
کلمه Day و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی آهن
فلزی محکم برای ساخت اشیا.
به معنی موضوع
موضوع یا ایدهای که در یک بحث یا اثر هنری مورد توجه است.
به معنی کمیسیون
نهادی که وظایف خاصی را برای تصمیمگیری یا تحقیق برعهده دارد.
به معنی ابر
تودهای از قطرات آب در آسمان.
به معنی قصد داشتن
داشتن نیت یا هدف برای انجام کاری.
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.