Dayday
- عمومی
به معنی روز
بخشی از زمان که نور خورشید وجود دارد.
- مثال
- It was a sunny day.
- ترجمه
- روز آفتابی بود.
به معنی روز
بخشی از زمان که نور خورشید وجود دارد.
به معنی آشیانه
محلی که پرندگان برای تخمگذاری میسازند.
به معنی شهروند
فردی که تابعیت یک کشور را دارد.
به معنی ارتکاب کردن
انجام یک عمل غیرقانونی یا مجرمانه.
به معنی رشته
یک سری یا مجموعهای از موارد به هم پیوسته.
به معنی عشق
احساس عمیق محبت یا وابستگی.
به معنی امانتدار
شخصی که وظیفهای قانونی برای حفاظت از منافع دیگری دارد.