Walkwawk

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

• Childchyld

  • عمومی

  به معنی کودک

  انسان در سنین پایین.

  مثال

  The child was playing in the park.

  ترجمه

  کودک در پارک بازی می‌کرد.

• Assessuh·ses

  • حقوقی

  به معنی ارزیابی

  سنجش یا تخمین ارزش یا شرایط چیزی.

  مثال

  The court will assess the damages caused by the breach of contract.

  ترجمه

  دادگاه خسارات ناشی از نقض قرارداد را ارزیابی خواهد کرد.

• Writerite

  • عمومی

  به معنی نوشتن

  ثبت کلمات یا افکار روی کاغذ.

  مثال

  He wrote a letter to his friend.

  ترجمه

  او برای دوستش نامه نوشت.

• Courtkort

  • حقوقی

  به معنی دادگاه

  محلی رسمی برای حل اختلافات حقوقی یا بررسی جرایم.

  مثال

  The court adjourned the hearing to a later date.

  ترجمه

  دادگاه جلسه رسیدگی را به تاریخ دیگری موکول کرد.

• Insteadin·sted

  • حقوقی

  به معنی به‌جای

  گزینه‌ای دیگر برای جایگزینی.

  مثال

  Mediation was used instead of litigation.

  ترجمه

  به جای دادخواهی از میانجیگری استفاده شد.

• Consistencykuhn·sis·tuhn·see

  • حقوقی

  به معنی یکپارچگی

  ثبات یا تطابق با اصول مشابه.

  مثال

  Consistency in legal interpretations is essential for justice.

  ترجمه

  ثبات در تفسیرهای قانونی برای اجرای عدالت ضروری است.