Mediamee·dee·uh

حقوقی

به معنی رسانه

ابزاری برای انتقال اطلاعات و اخبار.

مثال: Media coverage influences public perception of legal cases.
ترجمه: پوشش رسانه‌ای بر درک عمومی از پرونده‌های حقوقی تأثیر می‌گذارد.

کلمه Media و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Commitkuh·mit
- حقوقی
به معنی ارتکاب کردن
انجام یک عمل غیرقانونی یا مجرمانه.
مثال
The defendant committed fraud by falsifying documents.
ترجمه
متهم با جعل اسناد مرتکب تقلب شد.
Legitimacyluh·ji·tuh·muh·see
- حقوقی
به معنی مشروعیت
وضعیت قانونی یا قابل قبول بودن.
مثال
The legitimacy of the decision was challenged in court.
ترجمه
مشروعیت تصمیم در دادگاه به چالش کشیده شد.
Seasonsee·zn
- عمومی
به معنی فصل
بخشی از سال مانند بهار یا زمستان.
مثال
Spring is my favorite season.
ترجمه
بهار فصل مورد علاقه من است.
Calculatekal·kyuh·leyt
- حقوقی
به معنی محاسبه کردن
تعیین مقدار یا ارزش چیزی.
مثال
We need to calculate the total damages claimed by the plaintiff.
ترجمه
ما باید کل خسارات ادعاشده توسط شاکی را محاسبه کنیم.
Trademarktrayd·maark
- حقوقی
به معنی علامت تجاری
نشانه‌ای که محصولات یا خدمات یک شرکت را از دیگران متمایز می‌کند.
مثال
The logo was registered as a trademark to protect the brand.
ترجمه
لوگو به عنوان علامت تجاری ثبت شد تا از برند محافظت کند.
Local Prosecutorloh·kuhl praw·si·kyoo·ter
- حقوقی
به معنی دادستان محلی
دادستانی که مسئولیت پیگیری پرونده‌های یک منطقه خاص را دارد.
مثال
The local prosecutor filed charges against the company.
ترجمه
دادستان محلی علیه شرکت اتهاماتی مطرح کرد.