Thinkthink
- عمومی
به معنی فکر کردن
استفاده از ذهن برای تحلیل یا تصمیم‌گیری.
- مثال
- He thinks about his future a lot.
- ترجمه
- او زیاد به آینده‌اش فکر می‌کند.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Implicitim·pli·kit
- حقوقی
به معنی ضمنی
چیزی که به وضوح بیان نشده اما در مفهوم نهفته است.
- مثال
- There are implicit assumptions in every legal agreement.
- ترجمه
- در هر توافق حقوقی فرضیات ضمنی وجود دارد.
Smallsmawl
- عمومی
به معنی کوچک
دارای اندازه یا حجم کم.
- مثال
- The cat is small and cute.
- ترجمه
- گربه کوچک و دوست‌داشتنی است.
Parcelpar·suhl
- حقوقی
به معنی بسته
محموله یا بسته‌بندی کالا.
- مثال
- Each parcel of evidence must be carefully examined.
- ترجمه
- هر بسته شواهد باید به دقت بررسی شود.
Holehohl
- عمومی
به معنی سوراخ
فضایی خالی در یک سطح.
- مثال
- The dog dug a hole in the yard.
- ترجمه
- سگ در حیاط سوراخی کنده بود.
Wrongrong
- عمومی
به معنی غلط
نادرست یا نامناسب.
- مثال
- She chose the wrong color.
- ترجمه
- او رنگ اشتباهی را انتخاب کرد.
Practice partyprak·tis pahr·tee
- حقوقی
به معنی طرف عملی
طرفی که در یک اقدام یا قرارداد مشارکت دارد.
- مثال
- Each practice party must adhere to the regulations.
- ترجمه
- هر طرفی که در عمل شرکت دارد باید به مقررات پایبند باشد.