Childchyld
- عمومی
به معنی کودک
انسان در سنین پایین.
- مثال
- The child was playing in the park.
- ترجمه
- کودک در پارک بازی می‌کرد.
کلمه Child و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Consentkuhn·sent
- حقوقی
به معنی رضایت
اجازه‌ای که به یک عمل یا رفتار داده می‌شود.
- مثال
- You must obtain consent before using someone else’s property.
- ترجمه
- شما باید قبل از استفاده از دارایی شخص دیگری اجازه بگیرید.
Assessmentuh·ses·muhnt
- حقوقی
به معنی ارزیابی
فرایند بررسی یا سنجش موضوعی.
- مثال
- An assessment of the damages was conducted by the insurer.
- ترجمه
- ارزیابی خسارت‌ها توسط بیمه‌گر انجام شد.
Declinedih·klahyn
- حقوقی
به معنی کاهش دادن
کاهش، رد کردن یا امتناع از انجام کاری.
- مثال
- The company declined to comment on the allegations.
- ترجمه
- شرکت از اظهار نظر در مورد اتهامات خودداری کرد.
Functionallyfuhngk·shn·l·ee
- حقوقی
به معنی به‌صورت کارکردی
مرتبط با کاربرد عملی.
- مثال
- The system works functionally but needs optimization.
- ترجمه
- سیستم به طور عملکردی کار می‌کند اما نیاز به بهینه‌سازی دارد.
Plaintiffplayn·tiff
- حقوقی
به معنی خواهان
شخصی که دعوا را در دادگاه مطرح می‌کند.
- مثال
- The plaintiff claimed damages for breach of contract.
- ترجمه
- خواهان ادعای خسارت به دلیل نقض قرارداد کرد.
Accelerateak·sel·uh·reyt
- حقوقی
به معنی شتاب دادن
افزایش سرعت انجام کاری.
- مثال
- The changes in law may accelerate the resolution of disputes.
- ترجمه
- تغییرات در قانون ممکن است به تسریع حل و فصل اختلافات کمک کند.