Smallsmawl
- عمومی
به معنی کوچک
دارای اندازه یا حجم کم.
- مثال
- The cat is small and cute.
- ترجمه
- گربه کوچک و دوست‌داشتنی است.
کلمه Small و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Allegational·uh·geɪ·shn
- حقوقی
به معنی اتهام
ادعایی رسمی درباره رفتار نادرست یا جرم.
- مثال
- The allegation made against the defendant was serious and required investigation.
- ترجمه
- اتهام وارد شده علیه متهم جدی بود و نیاز به تحقیقات داشت.
Implyim·plahy
- حقوقی
به معنی دلالت کردن
بیان غیرمستقیم یا اشاره به چیزی.
- مثال
- The contract may imply certain responsibilities for both parties.
- ترجمه
- قرارداد ممکن است مسئولیت‌های خاصی را برای هر دو طرف دلالت کند.
Stalkingstaw·king
- حقوقی
به معنی تعقیب مزاحم
پیگیری آزاردهنده یا مزاحمت مداوم برای فردی.
- مثال
- The victim reported stalking incidents to the authorities.
- ترجمه
- قربانی حوادث تعقیب را به مقامات گزارش داد.
Violentvye·uh·luhnt
- حقوقی
به معنی خشونت‌آمیز
استفاده از زور یا خشونت شدید.
- مثال
- The violent act resulted in severe injuries.
- ترجمه
- عمل خشونت‌آمیز منجر به جراحات شدید شد.
Justificationjuhs·tuh·fi·kay·shuhn
- حقوقی
به معنی توجیه
دلیلی برای توضیح یا دفاع از یک عمل یا تصمیم.
- مثال
- The defendant provided a justification for his actions.
- ترجمه
- متهم توجیهی برای اعمال خود ارائه کرد.
Mirrormir·er
- عمومی
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
- مثال
- She looked in the mirror before leaving.
- ترجمه
- او قبل از رفتن در آینه نگاه کرد.