Ratificationra·tuh·fuh·kay·shn

حقوقی

به معنی تصویب

تأیید رسمی یک قرارداد یا معاهده توسط یک نهاد قانونی.

مثال: The treaty required ratification by the legislature.
ترجمه: پیمان نیاز به تصویب مجلس داشت.

کلمه Ratification و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Hirehahyur
- حقوقی
به معنی استخدام کردن
عمل استخدام یک فرد برای انجام کار خاص.
مثال
The company decided to hire a legal consultant for guidance.
ترجمه
شرکت تصمیم گرفت که یک مشاور حقوقی برای راهنمایی استخدام کند.
Overlapoh·vur·lap
- حقوقی
به معنی پوشش
تداخل یا همپوشانی بین دو یا چند موضوع یا مسئله.
مثال
There may be an overlap between the two legal jurisdictions.
ترجمه
ممکن است همپوشانی بین دو حوزه قضائی وجود داشته باشد.
Defamationdef·uh·may·shn
- حقوقی
به معنی افترا
آسیب به شهرت فرد از طریق اظهارات نادرست.
مثال
The article contained defamatory statements about the politician.
ترجمه
مقاله شامل مطالب توهین‌آمیز علیه سیاستمدار بود.
Personper·sn
- عمومی
به معنی شخص
فرد انسانی.
مثال
She is a kind person.
ترجمه
او شخص مهربانی است.
Supremacysoo·prem·uh·see
- حقوقی
به معنی عالی بودن
برتری یا قدرت بالاتر نسبت به دیگران.
مثال
The supremacy of the constitution is fundamental to our legal system.
ترجمه
عالی بودن قانون اساسی برای سیستم قانونی ما بنیادی است.
Candlekan·dl
- عمومی
به معنی شمع
منبع نور از موم و فتیله.
مثال
She lit a candle in the dark.
ترجمه
او در تاریکی شمعی روشن کرد.