Quorumkwor·uhm

  • حقوقی

به معنی نصاب

حداقل تعداد اعضای حاضر برای تصمیم‌گیری قانونی.

مثال
The meeting could not proceed as there was no quorum.
ترجمه
جلسه به دلیل عدم وجود حدنصاب ادامه نیافت.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Foreseefohr·see

  • حقوقی

به معنی پیش‌بینی

پیش‌بینی وقوع یک رویداد.
مثال
It is difficult to foresee all potential legal issues.
ترجمه
پیش‌بینی تمام مشکلات قانونی بالقوه دشوار است.

Rolerohl

  • حقوقی

به معنی نقش

وظیفه یا عملکرد مشخص در یک سیستم.
مثال
The role of the jury is to evaluate the evidence presented.
ترجمه
نقش هیئت منصفه ارزیابی شواهد ارائه‌شده است.

Witnesswit·ness

  • حقوقی

به معنی شاهد

فردی که واقعه‌ای را مشاهده کرده و درباره آن گواهی می‌دهد.
مثال
The witness testified about the events leading up to the incident.
ترجمه
شاهد درباره رویدادهای منتهی به حادثه شهادت داد.

Burstburst

  • حقوقی

به معنی انفجار

ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
مثال
A burst of new cases can overwhelm the court system.
ترجمه
یک انفجار از پرونده‌های جدید می‌تواند سیستم دادگاه را تحت فشار قرار دهد.

Roadrohd

  • عمومی

به معنی جاده

مسیر برای تردد وسایل نقلیه.
مثال
The road was busy with traffic.
ترجمه
جاده پر از ترافیک بود.

Equallyee·kwuh·lee

  • حقوقی

به معنی به‌طور برابر

به‌صورت مساوی یا بدون تفاوت.
مثال
The law applies equally to everyone.
ترجمه
قانون به طور برابر برای همه اعمال می‌شود.