Personper·sn
- عمومی
به معنی شخص
فرد انسانی.
- مثال
- She is a kind person.
- ترجمه
- او شخص مهربانی است.
کلمه Person و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Fieldfeeld
- عمومی
به معنی دشت
زمین باز برای کشاورزی یا فعالیت.
- مثال
- The children ran in the field.
- ترجمه
- کودکان در دشت دویدند.
Frameworkfrey·mwork
- حقوقی
به معنی چارچوب
ساختار یا قالبی برای طرح یا برنامه.
- مثال
- The framework of the law was established decades ago.
- ترجمه
- چهارچوب قانون چندین دهه پیش تعیین شد.
Dutydoo·tee
- حقوقی
به معنی وظیفه
مسئولیتی که برعهده فرد گذاشته شده است.
- مثال
- Duty to report fraud lies with the auditors.
- ترجمه
- مسئولیت گزارش تقلب بر عهده حسابرسان است.
Burstburst
- حقوقی
به معنی انفجار
ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
- مثال
- A burst of new cases can overwhelm the court system.
- ترجمه
- یک انفجار از پرونده‌های جدید می‌تواند سیستم دادگاه را تحت فشار قرار دهد.
Sailingseyl·ing
- حقوقی
به معنی ناوبری
حرکت قایق یا کشتی در آب.
- مثال
- Sailing permits are required for all recreational boats in the area.
- ترجمه
- مجوزهای دریانوردی برای تمام قایق‌های تفریحی در این منطقه الزامی است.
Trialtrahyl
- حقوقی
به معنی محاکمه
رسیدگی قضایی به یک دعوی یا اتهام.
- مثال
- The trial will begin next month.
- ترجمه
- محاکمه در ماه آینده آغاز خواهد شد.