Oceanoh·shn
- عمومی
به معنی اقیانوس
بدنه عظیم آب شور.
- مثال
- The ocean was calm and blue.
- ترجمه
- اقیانوس آرام و آبی بود.
کلمه Ocean و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Neutralitynoo·tral·i·tee
- حقوقی
به معنی بی‌طرفی
حالت یا موقعیت بی‌طرف بودن.
- مثال
- Neutrality is a key element in international law.
- ترجمه
- بی‌طرفی عنصر کلیدی در قانون بین‌المللی است.
Badbad
- عمومی
به معنی بد
دارای کیفیت پایین یا نامطلوب.
- مثال
- The weather was bad yesterday.
- ترجمه
- هوا دیروز بد بود.
Mirrormir·er
- عمومی
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
- مثال
- She looked in the mirror before leaving.
- ترجمه
- او قبل از رفتن در آینه نگاه کرد.
Communitykuh·myoo·ni·tee
- حقوقی
به معنی جامعه
گروهی از افراد با علایق مشترک.
- مثال
- The community organized a protest against the new policy.
- ترجمه
- جامعه علیه سیاست جدید تظاهرات سازماندهی کرد.
Eggeg
- عمومی
به معنی تخم‌مرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
- مثال
- He fried an egg for breakfast.
- ترجمه
- او برای صبحانه تخم‌مرغ سرخ کرد.
Feelfeel
- عمومی
به معنی احساس کردن
درک عواطف یا لمس اشیا.
- مثال
- She felt happy after the news.
- ترجمه
- او پس از شنیدن خبر خوشحال شد.