Obstacleob·sta·kl
- حقوقی
به معنی مانع
چیزی که مانع پیشرفت یا موفقیت میشود.
- مثال
- The obstacle to progress was the lack of proper legal documentation.
- ترجمه
- مانع پیشرفت، عدم وجود مستندات قانونی مناسب بود.
به معنی مانع
چیزی که مانع پیشرفت یا موفقیت میشود.
به معنی مشتق شدن از
نشأت گرفته یا گرفته شده از چیزی.
به معنی طرح
برنامه یا نقشهای برای رسیدن به هدف.
به معنی باغوحش
محلی برای نگهداری و نمایش حیوانات.
به معنی اجباری
چیزی که الزامی یا ناگزیر است.
به معنی مفروض داشتن
ایجاد یا تصور ایدهای در ذهن.
به معنی قصد
هدف یا نیت انجام کاری.