Negligenceneg·luh·jns
- حقوقی
به معنی سهل‌انگاری
عدم رعایت احتیاط‌های متعارف که باعث ضرر به دیگران شود.
- مثال
- The accident occurred due to the driver’s negligence.
- ترجمه
- تصادف به دلیل سهل‌انگاری راننده رخ داد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Dealdeel
- حقوقی
به معنی توافق
توافق یا معامله بین طرفین.
- مثال
- The company made a deal to settle the lawsuit.
- ترجمه
- شرکت برای حل دعوی توافق کرد.
Bindbahynd
- حقوقی
به معنی بستن
تعهد قانونی یا الزام‌آور ایجاد کردن.
- مثال
- Contracts bind both parties to their obligations.
- ترجمه
- قراردادها هر دو طرف را به انجام تعهداتشان ملزم می‌کند.
Devisedih·vayz
- حقوقی
به معنی ابداع کردن
ایجاد یا طراحی چیزی جدید.
- مثال
- The company will devise a plan to meet compliance standards.
- ترجمه
- شرکت برنامه‌ای برای رعایت استانداردها طراحی خواهد کرد.
Statutorysta·choo·tuh·ree
- حقوقی
به معنی قانونی یا بر اساس قانون
مربوط به قوانین یا مقررات تصویب‌شده.
- مثال
- The statutory limit for filing this case is two years.
- ترجمه
- حد قانونی برای ثبت این پرونده دو سال است.
Exercise of powersek·ser·sahyz uhv pow·urz
- حقوقی
به معنی استفاده از قدرت‌ها
استفاده از اختیارات یا قدرت‌هایی که به یک مقام یا نهاد داده شده است.
- مثال
- The exercise of powers must adhere to established legal boundaries.
- ترجمه
- استفاده از اختیارات باید به محدودیت‌های قانونی تعیین‌شده پایبند باشد.
Elementel·uh·muhnt
- حقوقی
به معنی عنصر
جزئی از یک کل.
- مثال
- Every case must contain the key element of evidence.
- ترجمه
- هر پرونده باید حاوی عنصر کلیدی شواهد باشد.