Coherencekoh·heer·uhns
- حقوقی
به معنی انسجام
هماهنگی یا ارتباط منطقی بین اجزا.
- مثال
- Coherence between policies ensures smoother implementation.
- ترجمه
- هماهنگی بین سیاستها اجرای روانتری را تضمین میکند.
به معنی انسجام
هماهنگی یا ارتباط منطقی بین اجزا.
به معنی قابل توجه
چیزی که به خاطر ویژگیهای خاص برجسته است.
به معنی راه
مسیر یا روش انجام چیزی.
به معنی اقیانوس
بدنه عظیم آب شور.
به معنی متناوب
حکمی که در فواصل زمانی مشخص اعمال میشود.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
به معنی قانونی
مطابق با قانون یا مربوط به قانون.