Iceice
- عمومی
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
- مثال
- She put ice in her drink.
- ترجمه
- او در نوشیدنیاش یخ گذاشت.
کلمه Ice و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
کلمه Ice و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی درخت
گیاهی با ساقه بلند و شاخهها.
به معنی گفتگو
گفتگو یا تبادل نظر بین دو یا چند طرف.
به معنی تبادل
تعویض یا جابهجایی چیزها.
به معنی پول
وسیلهای برای مبادله کالا.
به معنی کامل
کل یا تمامی چیزی بدون هیچ بخش از دست رفته.
به معنی خسارت
جبران مالی برای ضرری که وارد شده است.