Iceice
- عمومی
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
- مثال
- She put ice in her drink.
- ترجمه
- او در نوشیدنیاش یخ گذاشت.
کلمه Ice و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
کلمه Ice و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی چراغ
منبع نور مصنوعی.
به معنی گریه کردن
بیان غم یا درد با اشک.
به معنی خوابیدن
حالت استراحت بدن و ذهن.
به معنی غیرقابل پیشبینی
چیزی که پیشبینی نشده است.
به معنی ملموس
چیزی که دارای شکل یا فرم فیزیکی و واقعی است.
به معنی پرسیدن
درخواست اطلاعات یا چیزی.