Iceice
- عمومی
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
- مثال
- She put ice in her drink.
- ترجمه
- او در نوشیدنیاش یخ گذاشت.
به معنی یخ
آب منجمد شده به حالت جامد.
به معنی سال
دورهای حدود ۳۶۵ روز.
به معنی خیابان
مسیر عمومی در شهر برای تردد.
به معنی تسویه
حل و فصل اختلافات بدون مراجعه به دادگاه.
به معنی همخوانی یا تطابق
هماهنگی یا توافق بین عناصر مختلف.
به معنی کارخانه
محلی برای تولید کالاها.
به معنی خواهان
شخصی که دعوا را در دادگاه مطرح میکند.