Unforeseenuhn·fuh·seen
- حقوقی
به معنی غیرقابل پیشبینی
چیزی که پیشبینی نشده است.
- مثال
- The unforeseen circumstances led to delays in the proceedings.
- ترجمه
- شرایط غیرمنتظره منجر به تأخیر در روند رسیدگی شد.
به معنی غیرقابل پیشبینی
چیزی که پیشبینی نشده است.
به معنی استخدام کردن
عمل استخدام یک فرد برای انجام کار خاص.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
به معنی کودک
انسان در سنین پایین.
به معنی محکوم کردن
محکوم کردن یک عمل یا رفتار به دلیل غیرقانونی یا غیراخلاقی بودن.
به معنی خوب (صفت)
چیزی که مطلوب یا سودمند است.
به معنی موضوع بحثبرانگیز
مسئلهای که دیگر مرتبط یا مهم نیست.