Propertyprop·er·tee
- حقوقی
به معنی ملکیت
دارایی یا چیزی که متعلق به کسی است.
- مثال
- Real estate is considered valuable property.
- ترجمه
- املاک و مستغلات به عنوان اموال با ارزش در نظر گرفته می‌شود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Evidentev·i·duhnt
- حقوقی
به معنی آشکار
چیزی که واضح و روشن است.
- مثال
- The evidence against the defendant was evident.
- ترجمه
- شواهد علیه متهم واضح بود.
Implementim·ple·ment
- حقوقی
به معنی اجرا
به‌کارگیری یا انجام چیزی.
- مثال
- We must implement the new policies by next month.
- ترجمه
- ما باید سیاست‌های جدید را تا ماه آینده اجرا کنیم.
Necessitynuh·ses·i·tee
- حقوقی
به معنی ضرورت
چیزی که لازم و ضروری است.
- مثال
- In times of necessity, certain laws may be temporarily suspended.
- ترجمه
- در زمان‌های ضرورت، ممکن است برخی قوانین به‌طور موقت تعلیق شوند.
Straightforwardstreyt·fawr·d
- حقوقی
به معنی ساده و واضح
عملی که به آسانی قابل درک و بدون پیچیدگی است.
- مثال
- The instructions should be straightforward to avoid confusion.
- ترجمه
- دستورالعمل‌ها باید به‌گونه‌ای ساده باشد که از سردرگمی جلوگیری کند.
Airplaneair·pleyn
- عمومی
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی برای سفر.
- مثال
- The airplane flew over the mountains.
- ترجمه
- هواپیما بالای کوه‌ها پرواز کرد.
Legitimateluh·ji·tuh·mit
- حقوقی
به معنی مشروع
مطابق با قانون یا قابل پذیرش.
- مثال
- The company’s actions are legitimate under current regulations.
- ترجمه
- اقدامات شرکت تحت مقررات فعلی قانونی است.