Horsehors
- عمومی
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
- مثال
- She rode a horse in the field.
- ترجمه
- او در دشت اسبسواری کرد.
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
به معنی رضایت
اجازهای که به یک عمل یا رفتار داده میشود.
به معنی میانجیگری
حل و فصل اختلافات با کمک یک میانجی بیطرف.
به معنی نصاب
حداقل تعداد اعضای حاضر برای تصمیمگیری قانونی.
به معنی مقاله
نوشتهای تحلیلی یا تبیینی درباره یک موضوع خاص.
به معنی دفتر
محلی برای کار اداری.
به معنی ساحل
منطقه شنی کنار دریا یا دریاچه.