Horsehors
- عمومی
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
- مثال
- She rode a horse in the field.
- ترجمه
- او در دشت اسبسواری کرد.
کلمه Horse و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
کلمه Horse و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی قوه مقننه
شاخهای از دولت که قوانین را وضع میکند.
به معنی حکم
تصمیم قانونی که توسط دادگاه صادر میشود.
به معنی گل
بخشی از گیاه با رنگ و عطر.
به معنی لیوان
ظرفی شفاف برای نوشیدن.
به معنی مشتق شدن از
نشأت گرفته یا گرفته شده از چیزی.
به معنی معادل بودن
منجر شدن به نتیجهای برابر با شرایط خاص.