Sentencesen·tuhns
- حقوقی
به معنی حکم
تصمیم قانونی که توسط دادگاه صادر می‌شود.
- مثال
- The sentence issued was proportionate to the crime.
- ترجمه
- حکم صادر شده متناسب با جرم بود.
کلمه Sentence و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Occupationok·yoo·pay·shn
- حقوقی
به معنی شغل
فعالیت یا حرفه‌ای که فرد انجام می‌دهد.
- مثال
- Her occupation as a journalist involves legal risks.
- ترجمه
- شغل او به‌عنوان خبرنگار خطرات قانونی دارد.
Themetheme
- حقوقی
به معنی موضوع
موضوع یا ایده‌ای که در یک بحث یا اثر هنری مورد توجه است.
- مثال
- The theme of justice is central to many legal discussions.
- ترجمه
- تم عدالت در بسیاری از بحث‌های حقوقی مرکزی است.
Executiveeg·zek·yoo·tiv
- حقوقی
به معنی قوه مجریه
شاخه‌ای از دولت که قوانین را اجرا می‌کند.
- مثال
- The executive branch implements the laws passed by the legislature.
- ترجمه
- شاخه اجرایی قوانین تصویب‌شده توسط قوه مقننه را اجرا می‌کند.
Insteadin·sted
- حقوقی
به معنی به‌جای
گزینه‌ای دیگر برای جایگزینی.
- مثال
- Mediation was used instead of litigation.
- ترجمه
- به جای دادخواهی از میانجیگری استفاده شد.
Bankruptcybank·rup·see
- حقوقی
به معنی ورشکستگی
وضعیتی که در آن یک فرد یا شرکت قادر به پرداخت بدهی‌ها نیست.
- مثال
- The company filed for bankruptcy after accumulating significant debt.
- ترجمه
- شرکت پس از انباشتن بدهی‌های قابل توجه اعلام ورشکستگی کرد.
Expediteek·spuh·dahyt
- حقوقی
به معنی تسریع کردن
تسریع در انجام فرآیندها یا فعالیت‌ها.
- مثال
- We need to expedite the process to reach a timely resolution.
- ترجمه
- ما باید روند را تسریع کنیم تا به یک نتیجه به موقع برسیم.