Hairhair
- عمومی
به معنی مو
رشته‌های نازک روی سر یا بدن.
- مثال
- She has long, black hair.
- ترجمه
- او موهای بلند و سیاه دارد.
کلمه Hair و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Sanctionssangk·shnz
- حقوقی
به معنی تحریم‌ها
اقدامات تنبیهی اقتصادی یا سیاسی که علیه یک کشور اعمال می‌شود.
- مثال
- The government imposed sanctions on the company for violating trade laws.
- ترجمه
- دولت به دلیل نقض قوانین تجاری، تحریم‌هایی علیه شرکت اعمال کرد.
Thinkthink
- عمومی
به معنی فکر کردن
استفاده از ذهن برای تحلیل یا تصمیم‌گیری.
- مثال
- He thinks about his future a lot.
- ترجمه
- او زیاد به آینده‌اش فکر می‌کند.
Commercialkuh·mer·shl
- حقوقی
به معنی تجاری
مرتبط با تجارت یا کسب‌وکار.
- مثال
- Commercial agreements must comply with trade laws.
- ترجمه
- قراردادهای تجاری باید با قوانین تجارت مطابقت داشته باشند.
Defendantdih·fen·duhnt
- حقوقی
به معنی متهم
فردی که علیه او در دادگاه شکایتی مطرح شده است.
- مثال
- The defendant was found not guilty by the jury.
- ترجمه
- هیئت منصفه متهم را بی‌گناه دانست.
Appellateuh·pel·it
- حقوقی
به معنی فرجامی
مرتبط با تجدیدنظر در یک حکم یا تصمیم.
- مثال
- The appellate court reviewed the case for any legal errors.
- ترجمه
- دادگاه تجدیدنظر پرونده را به‌دنبال هرگونه خطای قانونی بررسی کرد.
Allegeduh·lejd
- حقوقی
به معنی متهم شده
ادعایی که هنوز ثابت نشده است.
- مثال
- The alleged crime occurred late at night.
- ترجمه
- جرم ادعایی در اواخر شب رخ داد.