Generaljen·r·uhl
- حقوقی
به معنی عمومی
مرتبط با همه یا مشترک میان افراد.
- مثال
- The contract includes general terms and conditions.
- ترجمه
- قرارداد شامل شرایط و ضوابط کلی است.
کلمه General و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Sub-sellsuhb·sel
- حقوقی
به معنی زیر فروش
فروختن کالا به دیگران پس از خرید آن.
- مثال
- The company decided to sub-sell its excess inventory to other retailers.
- ترجمه
- شرکت تصمیم به فروش مجدد موجودی اضافی خود به سایر خرده‌فروشان گرفت.
Perceiveper·seev
- حقوقی
به معنی ادراک
عمل دریافتن یا درک کردن چیزی از طریق حس یا فکر.
- مثال
- Many people perceive the law as a tool for justice.
- ترجمه
- بسیاری از مردم قانون را به‌عنوان ابزاری برای عدالت درک می‌کنند.
Essentialih·sen·shl
- حقوقی
به معنی ضروری
چیزی که بسیار مهم و حیاتی است.
- مثال
- Legal representation is essential in complex cases.
- ترجمه
- نمایندگی قانونی در پرونده‌های پیچیده ضروری است.
Prerogativepruh·rog·uh·tiv
- حقوقی
به معنی اختیار
حق یا امتیاز ویژه برای کسی.
- مثال
- The president has the prerogative to veto legislation.
- ترجمه
- رئیس‌جمهور حق وتو کردن قوانین را دارد.
Sovereigntysov·ruhn·tee
- حقوقی
به معنی حاکمیت
قدرت مطلق و قانونی یک دولت در سرزمین خود.
- مثال
- The sovereignty of each state must be respected in international law.
- ترجمه
- حاکمیت هر دولت باید در حقوق بین‌الملل محترم شمرده شود.
Assessuh·ses
- حقوقی
به معنی ارزیابی
سنجش یا تخمین ارزش یا شرایط چیزی.
- مثال
- The court will assess the damages caused by the breach of contract.
- ترجمه
- دادگاه خسارات ناشی از نقض قرارداد را ارزیابی خواهد کرد.