Footfoot
- عمومی
به معنی پا
عضوی از بدن برای راه رفتن.
- مثال
- His foot was sore after running.
- ترجمه
- پایش پس از دویدن درد میکرد.
به معنی پا
عضوی از بدن برای راه رفتن.
به معنی بهجای
گزینهای دیگر برای جایگزینی.
به معنی برف
بلورهای یخ که از آسمان میبارند.
به معنی تعهد کردن
قبول کردن انجام یک مسئولیت یا وظیفه.
به معنی تأیید کردن
عمل تأیید یا تصدیق صحت یک اطلاعات یا سند.
به معنی فرماندار خارجی
فرماندار یا مقام قضایی که به مسائل مربوط به اتباع خارجی رسیدگی میکند.
به معنی رنگ
مادهای برای رنگآمیزی سطوح.