Footfoot
- عمومی
به معنی پا
عضوی از بدن برای راه رفتن.
- مثال
- His foot was sore after running.
- ترجمه
- پایش پس از دویدن درد میکرد.
کلمه Foot و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی پا
عضوی از بدن برای راه رفتن.
کلمه Foot و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی موازی
چیزهایی که در یک راستا بدون تقاطع حرکت میکنند.
به معنی رسانه
ابزاری برای انتقال اطلاعات و اخبار.
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
به معنی به عنوان مثال
ذکر مثالی برای توضیح یک موضوع.
به معنی ادعا
اظهار یا تقاضا برای چیزی که به فرد تعلق دارد.
به معنی زمین
سیارهای که محل زندگی انسانهاست.