Parallelpar·uh·lel
- حقوقی
به معنی موازی
چیزهایی که در یک راستا بدون تقاطع حرکت می‌کنند.
- مثال
- The two cases run parallel to each other in the legal system.
- ترجمه
- این دو پرونده در سیستم حقوقی به‌طور موازی پیش می‌روند.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Gaingeyn
- حقوقی
به معنی به‌دست آوردن
به دست آوردن یا کسب چیزی.
- مثال
- The plaintiff seeks to gain compensation for damages.
- ترجمه
- خواهان به دنبال جبران خسارت است.
Ethicaleh·thuh·kl
- حقوقی
به معنی اخلاقی
مطابق با اصول و ارزش‌های اخلاقی.
- مثال
- The company’s policies adhere to ethical business standards.
- ترجمه
- سیاست‌های شرکت به استانداردهای اخلاقی کسب‌وکار پایبند است.
Attemptuh·tempt
- حقوقی
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
- مثال
- The defendant made an attempt to settle the case out of court.
- ترجمه
- متهم تلاش کرد پرونده را خارج از دادگاه حل‌وفصل کند.
Mediamee·dee·uh
- حقوقی
به معنی رسانه
ابزاری برای انتقال اطلاعات و اخبار.
- مثال
- Media coverage influences public perception of legal cases.
- ترجمه
- پوشش رسانه‌ای بر درک عمومی از پرونده‌های حقوقی تأثیر می‌گذارد.
Workwurk
- عمومی
به معنی کار
فعالیتی که برای کسب درآمد یا هدف انجام می‌شود.
- مثال
- She enjoys her work as a teacher.
- ترجمه
- او از کارش به‌عنوان معلم لذت می‌برد.
Assaultuh·sawlt
- حقوقی
به معنی حمله یا تعرض
استفاده از خشونت یا تهدید برای آسیب رساندن به دیگران.
- مثال
- The defendant was charged with assaulting a police officer.
- ترجمه
- متهم به ضرب و شتم یک افسر پلیس متهم شد.