Parallelpar·uh·lel

حقوقی

به معنی موازی

چیزهایی که در یک راستا بدون تقاطع حرکت می‌کنند.

مثال: The two cases run parallel to each other in the legal system.
ترجمه: این دو پرونده در سیستم حقوقی به‌طور موازی پیش می‌روند.

کلمه Parallel و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Courtkort
- حقوقی
به معنی دادگاه
محلی رسمی برای حل اختلافات حقوقی یا بررسی جرایم.
مثال
The court adjourned the hearing to a later date.
ترجمه
دادگاه جلسه رسیدگی را به تاریخ دیگری موکول کرد.
Branchbran(t)ch
- حقوقی
به معنی شاخة
بخش یا قسمت یک سازمان یا سیستم.
مثال
The legal branch is responsible for interpreting statutes.
ترجمه
شاخه حقوقی مسئول تفسیر مقررات است.
Extentik·stent
- حقوقی
به معنی دامنه
محدوده یا میزان یک چیز.
مثال
To a large extent, the new regulations will impact our operations.
ترجمه
به میزان زیادی، مقررات جدید بر عملیات ما تأثیر خواهد گذاشت.
Bigbig
- عمومی
به معنی بزرگ
دارای اندازه یا حجم زیاد.
مثال
They live in a big house.
ترجمه
آن‌ها در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند.
Recognitionrek·uhg·nish·n
- حقوقی
به معنی شناخت
پذیرش یا تأیید چیزی.
مثال
The recognition of foreign judgments is essential in trade law.
ترجمه
شناخت احکام خارجی در قانون تجارت ضروری است.
Sub-sellsuhb·sel
- حقوقی
به معنی زیر فروش
فروختن کالا به دیگران پس از خرید آن.
مثال
The company decided to sub-sell its excess inventory to other retailers.
ترجمه
شرکت تصمیم به فروش مجدد موجودی اضافی خود به سایر خرده‌فروشان گرفت.