Dealdeel
- حقوقی
به معنی توافق
توافق یا معامله بین طرفین.
- مثال
- The company made a deal to settle the lawsuit.
- ترجمه
- شرکت برای حل دعوی توافق کرد.
کلمه Deal و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Depositiondep·uh·zih·shn
- حقوقی
به معنی شهادت‌نامه
اظهارات تحت سوگند گرفته‌شده در خارج از دادگاه.
- مثال
- The deposition provided critical testimony for the case.
- ترجمه
- گواهی ارائه شده شهادت مهمی برای پرونده بود.
Representativerep·ruh·zen·tuh·tiv
- حقوقی
به معنی نماینده
کسی که از طرف گروهی عمل می‌کند.
- مثال
- The representative presented the case on behalf of the company.
- ترجمه
- نماینده پرونده را به نمایندگی از شرکت ارائه کرد.
Legitimacyluh·ji·tuh·muh·see
- حقوقی
به معنی مشروعیت
وضعیت قانونی یا قابل قبول بودن.
- مثال
- The legitimacy of the decision was challenged in court.
- ترجمه
- مشروعیت تصمیم در دادگاه به چالش کشیده شد.
Offenceuh·fens
- حقوقی
به معنی جرم
عملی که قوانین را نقض می‌کند.
- مثال
- The offense carries a maximum penalty of two years in prison.
- ترجمه
- این جرم حداکثر مجازات دو سال حبس دارد.
Morningmor·ning
- عمومی
به معنی صبح
بخش اولیه روز پس از طلوع آفتاب.
- مثال
- She drinks coffee every morning.
- ترجمه
- او هر صبح قهوه می‌نوشد.
Factuallyfak·choo·uh·lee
- حقوقی
به معنی از نظر واقعیت
بر اساس حقایق و اطلاعات واقعی.
- مثال
- Factually, the evidence presented was compelling and well-documented.
- ترجمه
- از لحاظ واقعی، شواهد ارائه‌شده بسیار قانع‌کننده و مستند بود.