Babybay·bee
- عمومی
به معنی نوزاد
کودک تازه متولدشده.
- مثال
- The baby smiled at her.
- ترجمه
- نوزاد به او لبخند زد.
کلمه Baby و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی نوزاد
کودک تازه متولدشده.
کلمه Baby و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی عنصر
جزئی از یک کل.
به معنی متناوب
حکمی که در فواصل زمانی مشخص اعمال میشود.
به معنی نصاب
حداقل تعداد اعضای حاضر برای تصمیمگیری قانونی.
به معنی کنترل گرفتن
عمل مسئولیت گرفتن و هدایت یک وضعیت یا گروه.
به معنی ادغام
ترکیب دو یا چند شرکت در یک شرکت واحد.
به معنی قاضی
فردی که مسئول تصمیمگیری در دعاوی حقوقی یا کیفری است.