Appreciateuh·pree·shee·ayt
- حقوقی
به معنی قدردانی کردن
تشخیص ارزش یا اهمیت چیزی.
- مثال
- We appreciate the support from the community in this matter.
- ترجمه
- ما از حمایت جامعه در این مورد قدردانی می‌کنیم.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Ratherrath·er
- حقوقی
به معنی به‌جای
به معنای اینکه چیزی یا کسی به‌جای چیز دیگری ترجیح داده می‌شود.
- مثال
- Rather than arguing, the parties decided to negotiate a settlement.
- ترجمه
- به‌جای بحث، طرفین تصمیم به مذاکره در مورد توافق گرفتند.
Bigbig
- عمومی
به معنی بزرگ
دارای اندازه یا حجم زیاد.
- مثال
- They live in a big house.
- ترجمه
- آن‌ها در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند.
Settlementset·uhl·muhnt
- حقوقی
به معنی تسویه
حل و فصل اختلافات بدون مراجعه به دادگاه.
- مثال
- The parties reached a settlement after months of negotiation.
- ترجمه
- طرفین پس از ماه‌ها مذاکره به توافق رسیدند.
Quantum meruitkwon·tum mer·wit
- حقوقی
به معنی مقدار عادلانه
مقدار منطقی یا عادلانه خدمات انجام شده.
- مثال
- The principle of quantum meruit allows recovery for work performed.
- ترجمه
- اصل ارزش کار (quantum meruit) به فرد حق می‌دهد تا برای کار انجام‌شده هزینه بگیرد.
Proportionalitypruh·pawr·shuh·nal·i·tee
- حقوقی
به معنی تناسب
توازن در شدت پاسخ‌ها یا مجازات‌ها.
- مثال
- The sentence reflects the principle of proportionality.
- ترجمه
- حکم، اصل تناسب را بازتاب می‌دهد.
Categorykat·uh·gaw·ree
- حقوقی
به معنی دسته‌بندی
گروه یا مجموعه‌ای از موارد مشابه.
- مثال
- This category includes all types of criminal offenses.
- ترجمه
- این دسته شامل همه انواع جرایم کیفری است.