Annexan·eks
- حقوقی
به معنی پیوست
سندی که به قرارداد یا توافقنامه اضافه می‌شود.
- مثال
- The document included an annex outlining additional terms.
- ترجمه
- سند شامل ضمیمه‌ای بود که شرایط اضافی را مشخص می‌کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Interchangein·tr·chang·j
- حقوقی
به معنی تبادل
تعویض یا جابه‌جایی چیزها.
- مثال
- The law promotes the interchange of goods and services between countries.
- ترجمه
- قانون تبادل کالاها و خدمات بین کشورها را ارتقا می‌دهد.
Force Majeurefors·muh·zhoor
- حقوقی
به معنی قوه قاهره
شرایط غیرقابل‌پیش‌بینی که اجرای قرارداد را غیرممکن می‌کند.
- مثال
- The company invoked the force majeure clause during the natural disaster.
- ترجمه
- شرکت بند فورس ماژور را در طول فاجعه طبیعی اعمال کرد.
Dealdeel
- حقوقی
به معنی توافق
توافق یا معامله بین طرفین.
- مثال
- The company made a deal to settle the lawsuit.
- ترجمه
- شرکت برای حل دعوی توافق کرد.
Essayes·ey
- حقوقی
به معنی مقاله
نوشته‌ای تحلیلی یا تبیینی درباره یک موضوع خاص.
- مثال
- She wrote an essay on the importance of civil rights in modern law.
- ترجمه
- او مقاله‌ای درباره اهمیت حقوق مدنی در قانون مدرن نوشت.
Carkaar
- عمومی
به معنی خودرو
وسیله نقلیه موتوری برای حمل‌ونقل.
- مثال
- He drives a red car to work every day.
- ترجمه
- او هر روز با یک خودروی قرمز به محل کار می‌رود.
Materialmuh·teer·ee·uhl
- حقوقی
به معنی مادی
مربوط به اهمیت یا شواهد فیزیکی و ملموس.
- مثال
- The material evidence was presented during the trial.
- ترجمه
- مدارک مهم در طول محاکمه ارائه شد.