Allocateal·uh·kayt
- حقوقی
به معنی اختصاص دادن
تقسیم منابع یا زمان برای هدفی خاص.
- مثال
- The government allocated resources for disaster relief.
- ترجمه
- دولت منابعی برای امدادرسانی در بلایا تخصیص داد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Settlementset·uhl·muhnt
- حقوقی
به معنی تسویه
حل و فصل اختلافات بدون مراجعه به دادگاه.
- مثال
- The parties reached a settlement after months of negotiation.
- ترجمه
- طرفین پس از ماه‌ها مذاکره به توافق رسیدند.
Assessmentuh·ses·muhnt
- حقوقی
به معنی ارزیابی
فرایند بررسی یا سنجش موضوعی.
- مثال
- An assessment of the damages was conducted by the insurer.
- ترجمه
- ارزیابی خسارت‌ها توسط بیمه‌گر انجام شد.
Knifenyf
- عمومی
به معنی چاقو
ابزاری برای بریدن یا خوردن.
- مثال
- She cut the bread with a knife.
- ترجمه
- او نان را با چاقو برید.
Grassgras
- عمومی
به معنی علف
گیاهی کوتاه که زمین را می‌پوشاند.
- مثال
- The grass was wet after the rain.
- ترجمه
- علف‌ها پس از باران خیس بودند.
Presumptionpri·zuhmp·shn
- حقوقی
به معنی فرض
نتیجه‌گیری مقدماتی بر اساس شواهد.
- مثال
- The presumption of innocence is a fundamental legal principle.
- ترجمه
- فرض بی‌گناهی یک اصل بنیادی حقوقی است.
Consentkuhn·sent
- حقوقی
به معنی رضایت
اجازه‌ای که به یک عمل یا رفتار داده می‌شود.
- مثال
- You must obtain consent before using someone else’s property.
- ترجمه
- شما باید قبل از استفاده از دارایی شخص دیگری اجازه بگیرید.